( 1067)گفت فرعونش چرا تو ای کلیم |
|
خلق را کشتی و افکندی تو بیم |
( 86)در هزیمت از تو افتادند خلق |
|
در هزیمت کشته شد مردم ز زلق |
( 1069)لاجرم مردم تو را دشمن گرفت |
|
کین تو در سینه مرد و زن گرفت |
( 1070)خلق را میخواندی بر عکس شد |
|
از خلافت مردمان را نیست بد |
( 1071)من هم از شرت اگر پس میخزم |
|
در مکافات تو دیگی میپزم |
( 1072)دل ازین برکن که بفریبی مرا |
|
یا بجز فی پس روی گردد تو را |
( 1073)تو بدان غره مشو کش ساختی |
|
در دل خلقان هراس انداختی |
( 1074)صد چنین آری و هم رسوا شوی |
|
خوار گردی ضحکهْ غوغا شوی |
( 1075)همچو تو سالوس بسیاران بدند |
|
عاقبت در مصر ما رسوا شدند |
خلق را کشتى: آن چه در داستانهاى انبیا آمده این است که اژدها طلسمهاى ساحران را بخورد و رو به کوشک فرعون نهاد و کوشک از جا کند و به هوا انداخت. اما کشتن خلق در آن مجلس بر اثر افکندن عصا چنان که نوشته شد در تفسیرها آمده است.[1] (نگاه کنید به: ذیل بیت 1102 3)
زَلق: به معنى زَلَق به کار رفته است و «زَلق» در لغت لغزش جاى است، و «زَلَق» لغزیدن.
خلاف: دشمنى.
بُد: بدّ: چاره.
پس خزیدن: واپس رفتن. مجازاً: دورى کردن.
دیگ پختن: تدبیر کردن.
چون قضا دیگ حادثات پزد ناظرش حزمِ پیش بین تو باد
(انورى)
فَى: فَىء: سایه. (جز سایهات کسى دنبال تو نخواهد افتاد).
غرّه: مغرور، فریفته. (به عصایى که انداختى و اژدها شد و مردم را ترساند فریفته مباش).
ضُحکه: آن که بر وى خندند. مسخره.
غوغا: عامه، مردم، همگان.
ضُحکه غوغا: یعنی مسخره مردم بیسر و پا، مضحکه مردم عوام.
سالوس: یعنی ظاهر خوش و فریبنده.
( 1067) فرعون گفت اى موسى چرا مردم را ترسانیده و کشتى؟. ( 1068) مردم وقتى فرار مىکردند در عبور پایشان لغزیده و کشته شدند و باعث آن تو بودى. ( 1069) باین جهت همه کس با تو دشمن شده و کینهات در دل مرد و زن جاى گرفته. ( 1070) مردم را بطرف خود دعوت مىکردى و قضیه بعکس شد اکنون مرد و زن از مخالفت تو ناگزیرند. ( 1071) من هم اگر از شر تو اندکى عقب مىکشم تهیه مکافات براى تو مىکنم. ( 1072) ناامید باش از اینکه مرا فریب دهى تا بحرف تو من عقب نشینى کنم. ( 1073) باین مغرور نباش که رعب و هراس در دلهاى مردم ایجاد نمودى. ( 1074) اگر صد چنین کارها بکنى بالاخره رسوا و خوار شده و مضحکه مردم قرار خواهى گرفت. ( 1075) مثل تو سالوس و مزور زیاد بودند که بالاخره در مصر رسوایى بار آوردند.
فرعون به موسی گفت: ای کلیم! تو چرا مردم را کشتی و به بیم و هراس افکندی؟ مردم نیز با تو دشمن شدهاند و زن و مرد کینه تو را به دل گرفتهاند. تو مردم را به سوی خود فراخواندی، ولی کار وارونه شد و مردم هم چارهای جز مخالفت و ستیز ندیدند. من نیز اگر در دفع شرّ تو مسامحه میکنم، بدان که پنهانی در حال زمینهسازی برای کیفر دادن تو هستم. مولانا می گوید: فرعون با دیدن معجزه موسى، ترسید مبادا مردم از او بر گردند و در پى موسى افتند. در حقیقت خواست تا با این سخنان از حشمت موسی در دیدهها بکاهد. چنان که رسم مخالفان پیمبران چنین است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |